کۆمەڵە_رێكخراوی كوردستانی حیزبی كۆمونیستی ئیران
وتاری ڕۆژ

در دفاع از آزادی فوری محمود صالحی

روز شنبە ٦ آبان ١٣٩٦ محمود صالحی، فعال شناختە شدە و چهرە برجستە جنبش کارگری، بعد از خروج از بیمارستان سقز و انجام دیالیز کلیەهایش، در حضور همسرش نجیبە صالحزادە توسط ماموران انتظامی دستگیر و به زندان مرکزی این شهر منتقل شد. مقامات رژیم اعلام کردەاند که: “محمود صالحی برای سپری کردن دوران حکم بازداشتش دستگیر و به زندان منتقل شدە است.” این نخستین بار نیست که محمود صالحی به بند کشیده می شود و محمود صالحی نیز تنها فعال کارگری نیست که به خاطر دفاع از حقوق طبقه کارگر سر از زندانهای رژیم اسلامی در می آورد. سوال این است که چه نیرویی در تن رنجور محمود صالحی نهفته است و چه وحشتی در دل رژیم سرمایه داران از آزاد زیستن وی، لانه کرده است که این چنین رسوائی خود را به جان می خرد و فرد بیماری را از پشت دستگاه دیالیز به زندان منتقل می کند؟ پاسخ روشن است، طبقه کارگر ایران در سیمای وحشت زده دشمن طبقاتی خود که این چنین به جان یک رهبر کارگری افتاده است، می تواند قدرت واقعی خود را ببیند و آن را باور کند.

محمود صالحی بخشی از بهترین سالهای زندگی خود را در شکنجه گاه های جمهوری اسلامی گذرانده است. او به خاطر دفاع از آرمان رهائی طبقه کارگر، از جسم و جانش مایه گذاشت و از هدفی که برای آن مبارزه می کرد، دست نکشید. جسم و روانش را آزار دادند، بیماری اش را نادیده گرفتند و بی دوا و درمان رهایش ساختند، او را پای در زنجیر به تخت بیمارستان بستند، تا اراده و عشق او به طبقه کارگر را درهم شکنند، تا همرزمانش را در بیرون زندان مرعوب کنند. اما در این نبرد اراده شکست خوردند.

به راستی چرا محمود صالحی این چنین آماج کینه توزی رژیم اسلامی قرار گرفته است؟ آیا مسئله، صدور یک حکم قضابی است که روزی در بیدادگاهی علیه وی صادر شده است و گویا برای حفظ اتوریته دستگاه قضایی بایستی به اجرا درآید؟ قطعا چنین نیست. اعمال فشار بر محمود صالحی و دیگر رهبران کارگری و بی اعتنایی به فشارهای بین المللی و داخلی برای آزادی آنان، سیاست  آگاهانه ای است که در بالاترین سطوح رژیم در مورد آن بحث و تصمیم گیری شده است. این سیاست چیزی جز تحت فشار گذاشتن و تهدید رهبران جنبش کارگری در بیرون زندان و در میان طبقه کارگر نیست. اعمال فشار بر محمود صالحی پیام دولت و نظام سرمایه داری حاکم بر ایران به همه رهبران کارگری است. در پیش گرفتن این سیاست انعکاس نگرانی از یک نبرد طبقاتی زیر و رو کننده ای است که سران این رژیم طلایه های آن را در جامعه ایران مشاهده کرده اند. رژیم به خوبی می تواند تشخیص دهد که در متن بحران سیاسی و اقتصادی و حکومتی موجود چه خطری و از جانب کدام بخش جامعه ایران، رژیمش را تهدید می کند.

یکی از تاکتیک های جمهوری اسلامی در زندان ها نسبت به زندانیان سیاسی بویژه در رابطه با رهبران و فعالان شناخته شده جنبش کارگری و جنبش های مدنی و اجتماعی، این است که آنان را آنقدر در زندان نگه دارد و تحت فشار بگذارد، تا جسم و روانشان به تمامی فرسوده شود، به گونه ای که وقتی که از زندان بیرون آمدند، توان جسمی آنان تحلیل رفته باشد و بقیه عمرشان را در راه این بیمارستان و آن بیمارستان و در بستر بیماری بگذرانند و عملا از گردونه مبارزه خارج شوند. جمهوری اسلامی میخواهد، محمود صالحی و رضا شهابی نیز به سرنوشت محمد جراحی و افشین اسانلو و شاهرخ زمانی و کورش بخشنده، دچار شوند.

جنبش کارگری و انقلابی ایران در طول چند سال اخیر این فعالین کارگری شناختە شدە دربند را در داخل زندان و یا در بیرون از زندان از دست دادە است و مسئول مستقیم مرگ آنان سران رژیم اند. آنها در زندان تحت شکنجه های جسمی و روحی و شرایط ضد انسانی حاکم بر زندان، به بیماریهای سخت دچار شدند. مانع معالجه آنها شدند و سرانجام در داخل و در بیرون از زندان، شرایط مرگ آنان را فراهم نمودند. جمهوری اسلامی مسئول مستقیم این مرگ ها است.

اما این سیاست محکوم به شکست است، زیرا طبقه کارگر ایران شیشه عمر رژیم را در دست دارد و رژیم در این مورد با آتش بازی می کند. گسترش اعتصابات و اعتراضات کارگری، برای رژیم جمهوری اسلامی کمرشکن خواهد بود. آن روز فرا خواهد رسید که رژیم تاوان فشارهای امروزش را بر رهبران کارگری پس بدهد. فشار بر جمهوری اسلامی برای آزادی کلیه رهبران کارگری و فعالان مدنی دربند را بایستی با پیگیری بیشتر ادامه داد. برای وادار ساختن رژیم به عقب نشینی های بیشتر در زمینه پایان دادن به اعمال فشار بر فعالین کارگری، اشکال جدی تر و موثرتری را می توان به کار گرفت. این رژیم حافظ سرمایه تنها آن زمان از بیرحمی و بی شرمی و بی اعتنایی در مورد جان این عزیزان دربند عقب خواهد نشست که بیم آن داشته باشد که در جایی سود و سرمایه و ساختار حکومتی اش به خطر خواهد افتاد. به رژیم بایستی نشان داد که سیاست ارعاب علیه پیشروان کارگری و مبارزات مدنی، نتیجه عکس داده است و مردم هم سرنوشت رهبران خود را در چنگال دژخیمان تنها رها نخواهند کرد.

بابەتی پەیوەندیدار

لە١٤ هەمین ساڵیادى ئێعدامی فه‌رزادی كه‌مانگه‌ر و هاوبه‌نده‌كانی دا

-

پەرەسەندنی پشتیوانی کرێکاران لە بزووتنەوەی دژە جینۆساید

-

پەرەسەندنی ڕێکخراوە جەماوەرییەکان، ئامرازێکن بۆ پێشڕەوی و گەرەنتی پاراستنی دەستکەوتەکان

-

پشت بەستن به جەلاد و پەتی سێدارە بەمەبەستی مانەوەی ڕژیم، بێ سەمەرە

-

خەبات لە دژی هەژاری، لە سەر بەستێنی ڕاپەڕینی شۆڕشگێڕانەی ژن، ژیان، ئازادی

-

ڕۆژی مامۆستا لە ئێران بەرز ڕاگیرا

-