کۆمەڵە_رێكخراوی كوردستانی حیزبی كۆمونیستی ئیران
وتاری ڕۆژ

در گرامیداشت یاد قربانیان قتل های زنجیره ای

نیمه اول آذرماه مصادف است با نوزدهمین سالگرد یکی دیگر از جنایات جمهوری اسلامی، موسوم به قتلهای زنجیره ای. درپائیز سال ۱۳۷۷ در دوره ای که اصلاح طلبان حکومتی بر سر کار بودند، رژیم دراجرای بخشی از یک سیاست جنایتکارانه اش، شماری از هنرمندان، نویسندگان، دگر اندیشان و مخالفان سیاسی را در یک کشتار سازماندهی شده و سیستماتیک به قتل رساند. محمد مختاری، محمدجعفر پوینده، سعیدی سیرجانی، احمد میرعلایی، ابراهیم زال زاده، مجید شریف، احمد تفضلی، غفارحسینی ،داریوش فروهر ، پروانه اسکندری، پیروز دوانی، از جمله 80 تنی بودند که توسط دستگاه ترور و کشتار جمهوری اسلامی در جریان قتلهای زنجیره ای به قتل رسیدند.

جمهوری اسلامی پس از کشتارهای هزاران نفری دهه شصت، در حالیکه بخشهائی از مردم به امید تغییری در اوضاع به محمد خاتمی در راس اصلاح طلبان حکومتی برای ریاست جمهوری رای داده بودند، برای زهر چشم گرفتن از مردم، نقشه ترور شماری از نویسندگان، روزنامه نگاران، شعراو هنرمندان انقلابی و افراد دگر اندیش را طراحی و اجرا نمود. شیوه ترورها به نوعی بود که انعکاس آن مردم را مرعوب سازد. خفه کردن، تزریق مواد سمی، سر بریدن با چاقو، ترتیب دادن تصادفهای عمدی رانندگی از جمله این شیوه ها بودند.

اما اعتراضات داخلی و خارجی دولت خاتمی را ناچار کرد اعتراف کند که قتل های زنجیره ای کار وزارت اطلاعات بوده است. بقیه سران جمهوری اسلامی برای تبرئه کردن کلیت رژیم، مسئولیت قتل ها را به عهده چند آمر شکنجه و کشتار در وزارت اطلاعات گذاشتند. سعید امامی جلاد جنایتکاری که رژیم بعدأ با خوراندن واجبی خود او را قربانی حفظ اسرار کرد، اعتراف نمود که: ’’ دستور قتلها توسط فلاحیان صادرشده بود. قرار براین بود که عوامل فرهنگی مؤثر، که جمعأ ۱۰۰ نفر بودند، حذف شوند. حکم حذف ۲۹ نفر از نویسندگان ازمدتها پیش صادر شده بود که حکم هفت نفرشان را خیلی زود به اجرا درآوردیم.’’

این رژیم جنایتکار تنها به ترور و حذف فیزیکی آنها بسنده نکرد بلکه با ترتیب دادن برنامه های شرم آور تلویزیونی بنام ‘’ هویت ‘’ تلاش نمود تا شخصیت اجتماعی آنان را نیز ترورنماید. اما موقعیت اجتماعی والای قربانیان و بی مایه بودن این برنامه ها، رهبران جمهوری اسلامی را در انظارعمومی رسواتر نمود.

سرانجام جمهوری اسلامی پس از سالها انکار جنایات قتلهای زنجیره ای، سرانجام مجبوربه اعتراف به ارتکاب آن شد. رژیم تحت فشار افکار عمومی با قربانی کردن تنها یکی از مهره هایش یعنی سعید امامی، تحت نام مأمور ‘’خودسرو کج اندیش’’ وزارت اطلاعات که گویا عامل پنهان بیگانه گان شده بود، سعی نمود از برملا شدن بیشتر جزئیات قتلهای زنجیره ای جلوگیری نماید. در مقابل سعید امامی تبهکار نیز برای تبرئه خود، در بازجویی اولیه، سایرمسئولان را تلویحأ تهدید به افشای مشارکتشان در قتلها کرد و گفت : ‘’ من سرباز گوش به فرمان نظام اسلامی و ولایت هستم و هیچگاه کاری بدون کسب اجازه و دستورمقامات عالی نظام انجام نداده ام.’’ جمهوری اسلامی در تلاش برای جلوگیری از کشدار شدن موضوع و افشای لیست مقامات بالای دست اندرکار قتلها، حتی خانواده های قربانیان و وکلایشان را نیزتحت فشار و اذیت و آزار زیاد قرارداد، تا از پیگیری قتل عزیزانشان صرف نظر کنند. وکلایی مثل ناصر زرافشان را به زندان و شلاق محکوم نمودند و نام تعدادی را درلیست ترور گنجاندند. نمایش دادگاه فرمایشی عاملان قتلهای زنجیره ای را در پشت درهای بسته و بدون حضور وکیل و شاکیان برگزار کردند. اما هیج یک از آنان علیرغم محکومیتشان در دادگاههای فرمایشی روانه زندان هم نشدند.

به این ترتیب برای هرکسی روشن شد که دستور قتلها از جانب بالاترین مقامات رژیم از جمله خامنه ای، رفسنجانی، علی فلاحیان، ولایتی و محسن رضایی و امثالهم صادر و اتخاذ شده است. فتوای آن جنایات نیز ازجانب آخوندهای جنایتکار مراجع تقلید همچون مصباح یزدی، احمد جنتی، خزعلی و غیره وصادر شده یود. علی خامنه ای برای کاستن از خشم مردم دررابطه با قتل محمد مختاری و محمد جعفر پوینده طی یک سخنرانی بی شرمانه ادعا کرد: ‘’ آنها نویسندگان شناخته شده ای نبودند که جمهوری اسلامی بخواهد برخوردی با آنها بکند. این قتلها سناریوی خارجی برای ضربه زدن به نظام جمهوری اسلامی است.’’ این درحالی بود که یکی از مسئولان رژیم به قاتلان آنها دستورمی دهد که: ‘’ باید کار کانون نویسندگان هرچه سریعتر شروع شود و در میان آنها نیز از مهمترین ها شروع کنید.’’ عوامل اطلاعات جمهوری اسلامی روز دوازدهم آذر سال ۱۳۷۷ محمد مختاری نویسنده شاعر و پژوهشگر وعضو هیأت دبیران کانون نویسندگان ایران رادزدیدند وشش روز بعد درهیجدهم آذرماه پسر داغدارش جنازه او را در پزشکی قانونی باز شناخت. او از خود نوشته ها، اشعار و آثار گرانبهای زیادی برای نسلهای آینده برجا گذاشت.

محمدجعفرپوینده، نویسنده چپ و جامعه شناس منتقد و مترجم نامدار ایران وعضو فعال کانون نویسندگان ایران بود که روزهشتم آذر ماه ۱۳۷۷ ازمنزلش بیرون آمد و ده روز بعد جنازه بی جانش را در روستای بادامک پیداکردند. او هم توسط یکی دیگراز جنایتکاران جمهوری اسلامی با طناب خفه شده بود و در جوار محمدمختاری به خاک سپرده شد. محمد جعفر پوینده، دریک خانواده زحمتکش دیده به جهان گشوده بود. او پس از پایان تحصیلات دردانشگاه سوربون پاریس درسال ۱۳۵۷ در بحبوحه قیام مردم علیه حکومت پهلوی، از فرانسه به ایران بازگشت و تا آخرین لحظات حیاتش به نوشتن و ترجمه آثار فلسفی و سیاسی چپ و انقلابی مشغول بود. او درمقدمه کتاب ‘’ تاریخ و آگاهی طبقاتی ‘’ فشارهای اعمال شده از جانب رژیم اسلامی بر خود را چنین بیان نمود: ‘’ ترجمه کتاب تاریخ و آگاهی طبقاتی را در اوج فشارهای طبقاتی و در بدترین اوضاع مادی و روانی ادامه دادم و شاید هم همین فشارها بود که انگیزه و توان به پایان رساندن ترجمه این کتاب را در وجودم برانگیخت زیرا یکی از مهم ترین کتابهای جهان در شناخت دنیای معاصر و ستم طبقاتی است.

در نوزدهمین سالگرد جانباختن عزیزان قربانی قتلهای زنجیره ای، یادشان راگرامی می داریم.

بابەتی پەیوەندیدار

گەندەڵی ئیداری، دارایی، ئەخلاقی و سیاسیی ڕژیمی ئیسلامی، لە سەرەوە دەست پێدەکات

-

خەباتی ژنانی ئێران لەپێناو بەدەستهێنانی ئازادی و بەرابەری، لە چوارچێوەی ئازاد پۆشی تێدەپەڕێت

-

خانەنشینان لە پێناو بژێوی ژیان و ئازادیدا خەبات دەکەن

-

کۆماری ئیسلامی لە دوژمنایەتی لەگەڵ خەڵکدا هیچ سنوورێک ناناسێت

-

بەرز و بەڕێز  بێت یادی قوربانیانی شیمیابارانی مقەڕەکانی ناوەندی کۆمەڵە لەلایەن ڕژیمی بەعسی عێراقەوە

-

دەوری دووەمی گاڵتە جاری هەڵبژاردنی مەجلیسی دوازدەیەم وپەرەسەندنی ناکۆکییە ناوخۆییەکانی بەرپرسانی ڕژیم

-